اناهیتااناهیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

برای دخترم که دنیای من است

بدون عنوان

دختر ناز من سلام دوباره بعد یه غیبت طولانی اومدم وای که خیلی شیرین شدی تازگی یاد گرفتی یه اخم مردونه میکنی خیلی با نمک میشی اما هنوز موفق نشدیم از اخمت عکس بگیریم چون زود میای و میخوای دوربین رو از دستمون بگیری .. عاشق ابی و دایم دست من رو میگیری میخوای ببرمت حیاط و شیر اب رو باز کنم تا بازی کنی یه ماهی هم هست سرما خوردی و اب بینیت سر اریزه داروهات رو دادم ولی هنوز خوب نشدی وقتی شکمت سیر میشه دور خونه میچرخی و میای پای من و بابات رو میگیری و میچسبی بهمون و بلند بلند میخندی خلاصه اینکه داری حسابی دلبری میکنی قشنگ مامان ..
25 مرداد 1393

بدون عنوان

دخمل من بازم سلاممممم چقدر شیرینه وقتی که مفهوم کلامات رو میفهمی و باهات حرف میزنم مثلا میگم برو فلان چیز رو بیار بده مامان شما خانمی تاتی تاتی باذوق میری و اون رو میاری برام ... عاشق قوره ای تا میریم تو حیاط با صدای یواش در گوشم یه کلمه نامفهوم میگی و قوره رو نشون میدی یعنی  بیار.. تلفن رو میذاری تو گوشت رو بلند بلند باز کلامات نامفهوم رو میگی و راه میری تنها چیزی که ما میفهمیم اینه که نه رو زیاد میگی و سرت رو میندازی بالا یعنی این نه از اون نه ههاست چند روزی هست سرما خوردی و اب بینی ات سر ازیره از قطره هم بیذاری با هزار دوز و کلک میریزم تو بینی ات از بس با گوش پاک کن بینی مبارکت رو پاک کردم تو هم تا گوش پاک کن میبینی بر...
3 مرداد 1393
1